خدایا
اوج خوشبختی من پیدا کردن " تو
از میان این همه ضمیر بود
·˙ ♥•٠
صدایی می گوید
همه چــراغ ها روزى خــامــوش میشــوند
. . . امـــّــا من اینجــا "همیشــه" "بــراى تــو" روشنــــم
دوستـــدارت: خــداونــد◄
خدایا
اوج خوشبختی من پیدا کردن " تو
از میان این همه ضمیر بود
·˙ ♥•٠
صدایی می گوید
همه چــراغ ها روزى خــامــوش میشــوند
. . . امـــّــا من اینجــا "همیشــه" "بــراى تــو" روشنــــم
دوستـــدارت: خــداونــد◄
خدایا دلتنگم...
دلتنگ چه! نمیدانم!
راستش رابگویم دلتنگ همانی ام که نه تو دانی ونه من...
!نه!نه!
بگذار راستش راگویم!
نه دلتنگ لحظه های تازه ام و نه دلتنگ شروع دوباره..
دلتنگم...
دلتنگ خود خود تو...!
حرف بزن ابر مرا باز کن...
دیر زمانیست که بارانی ام...
گـــ ـــاهــی که میرسم به تهِ ته ِخط گرفتاری هام
همونجا که حـ ـرفی نمی مونه جز شکایت کردن
چشمامـو میبندم و به بعضی آدمـهـای دیگر فکــر میکنم ...
به آدماے گرفـــتار تر، مـــریض تر، تنـــهاتر ...
اون وقته که میگم :
خدایـــ ـــــــا شکــــرت ...
می شود زاده شد
هر لحظه
هم قدم تمامی ثانیه های درگذر
می توان جشن گرفت زاد روز تمام لحظه های زیستن را
می توان جوانه زد
شکفت
چونان غنچه ای بهاری
آری اگر تو باشی می شود
می شود روزی هزار بار از نو متولد شد
شکفت و جوانه زد
می توان چشم در چشم روزگار لبخند زد
و شاد بود
فردا و فرداهای دیگر
پس با من باش
نه تنها این لحظه
که تمامی لحظه های زیستن را